منابعی که به هدر میروند و داستانی که تکرار میشود…
در حالی که در کشور های توسعه یافته، ساختمانها به طور متوسط تا صد سال عمر میکنند و به طور مثال در شهر واشنگتن، مردم در ساختمانهایی با قدمت صد و پنجاه سال اقامت مینمایند، در ایران اما شاهد آنیم، که بعضا ساختمان هایی با عمر 15 سال، از سوی مردم به اصطلاح کلنگی قلمداد شده و تخریب میگردند.
در نگاه اول، بزرگترین ضرر این موضوع، هزینه هایی است که به اقتصاد کلان کشور تحمیل می شود؛ باید توجه داشت که تولید مصالح ساختمانی همچون فولاد، سیمان، آجر و …، چه از لحاظ تولید ناخالص ملی و چه به علت صرف منابع انرژی منابع طبیعی در روند تولید، هزینه های بسیاری را به کشور و نسل جوان رو به رشدش تحمیل می کند و زمانی که یک ساختمان تخریب میشود، نخاله های ناشی از آن، محیط زیست را تحت الشعاع قرار داده و فرصت های بیشماری را از بین میبرد.
در نگاه دوم، طراحی و ساخت ساختمان ها (که بدون شک یکی از تخصصی ترین کار ها از قدیم الایام بوده است)، به دست افرادی که تخصص و دانش کافی و به روز ندارند، موجب بی اعتمادی قشر مصرف کننده به کالای خریداری شده و بد نامی توأمان جامعه مهندسی می شود. جامعه ای که علی رغم انتقادات وارد به آن، متاسفانه امروز نقش واقعی خود را در این صنعت بازی نمی کند و اکیپهای کارگری نا وارد، جای آن را در بازار پر کرده اند.
اگر چه این نوشتار کوتاه، مجال بررسی عوامل اقتصادی و فرهنگی دخیل در این مشکل را ندارد، اما به نظر میرسد آنچه بیش از پیش مردم و سازندگان باید بدان توجه کنند،سپردن سرمایه و ساخت مأوای مورد نیازشان به دست کسانی است که بدون شک بیش از گروه های کارگری حاضر در بازار کار، با عواملی همچون پایداری، زیبا شناسی، صرفه جویی انرژی و … آشنا هستند.
متاسفانه، با آنکه قانون نظام مهندسی و کنترل ساختمان از سال 1372، ساخت مسکن را مقوله ای تخصصی و در ید مجریان ذی صلاح قلمداد کرده است، اما بنا بر دلایل عام گرایانه مسئولین وقت، این موضوع در کشور هنوز محقق نشده و عمر 15 ساله ساختمانها و معماری در هم و بی هویت ساختمانهای احداثی، نشان از همین موضوع است.
بازتاب از سایت